پانزده ماهگی
کارن و کارینا آماده برای رفتن به خونه دایی جون مجید ... چاچا خورون کارن و کارینا با شیشه جدید ... ... کارن و کارینا بیحوصله ... منتظر برای رفتن به مهمونی ... کارن بعداز دیدن اسب در کنار دریا ... میگه اسسب ... یکنه کارینا ترسان از دریا ... ولی ذوق میکنه می گه دیااا ... کارن و کارینا ناراحت از برگشتن به خونه .... کارن...
نویسنده :
فاطمه
22:0